جدول جو
جدول جو

معنی گستاخ درآمدن - جستجوی لغت در جدول جو

گستاخ درآمدن
(کِ کَ دَ)
دلیر و بی پروا وارد شدن:
هر روز مرا عشق نگاری بدرآید
در باز کند ناگه و گستاخ درآید.
فرخی.
گستاخ سخن گفتم و پرسیدم و انصاف
با من بسخن گفتن گستاخ درآمد.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گستاخ آمدن
تصویر گستاخ آمدن
اظهار گستاخی کردن، بی پروایی نمودن
فرهنگ فارسی عمید
(کِ تَ)
دلیر آمدن. جسور آمدن. بی پروا آمدن، بی پروایی کردن:
آنکه گستاخ آمدند اندر زمین
استخوان کله هاشان را ببین.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گستاخ آمدن
تصویر گستاخ آمدن
جسور بودن بی پروا بودن
فرهنگ لغت هوشیار